ژنــرال نویس

به روز شد...

10 ایده جذاب برای کارت عروسی | نمونه های خاص و جدید کارت عروسی

  • ۱۳۸
10 ایده جذاب برای کارت عروسی | نمونه های خاص و جدید کارت عروسی

10 ایده جذاب برای کارت عروسی 

در اینبخش ایده های جذاب برای طراحی کارت عروسی را می‌بینیم. با یک جست و جوی ساده در اینترنت با نمونه های بی شمار کارت عروسی مواجه می‌شوید و در بین این تنوع بالا انتخاب کردن خیلی سخت اسـت. یک راه خوب برای طراحی بهترین کارت عروسی ایده های ذهنی خود شـما اسـت کـه میتوانید با نمونه های دیگر ترکیب شان کنید.

در ادامه مطلب با ژنرال نویس همراه باشید...

حکایت خدا!!

  • ۹۷
حکایت خدا!!

دانلود رمان حسرت نازنین

  • ۱۷۳
دانلود رمان حسرت نازنین

 

ای کاش اجازه انتخاب داشتیم

  • ۱۰۲
ای کاش اجازه انتخاب داشتیم

"ای کاش اجازه انتخاب داشتیم"

نویسنده: میثم حیدری


میدونم خبر نداری روزایی که نیستی چی به سرم میاد.

با اینکه خیلی وقته ندارمت اما هنوز در خونه که باز میشه دنبال بوی عطرت لابه لای هوای خونه میگردم.

نیستی که ببینی این خونه فقط چندتا میله فلزی کم داره تا دقیق بشه مثل یه قفس.

نیستی که ببینی خیابونا دیگه مثل قبل برام جذابیتی نداره دیگه حتی هوایی که تنفس میکنم بدون تو تهوع اوره.

جهت مشاهده بقیه به ادامه مطلب مراجعه کنید...

دانلود کتاب رمان دختر سیبیلو از شهرزاد محمود زاده با فرمت PDF

  • ۱۲۰
دانلود کتاب رمان دختر سیبیلو از شهرزاد محمود زاده با فرمت PDF

دانلود کتاب رمان دختر سیبیلو از شهرزاد محمود زاده با فرمت PDF



رمان دختر سیبیلو , دانلود رمان دختر سیبیلو  , کتاب رمان دختر سیبیلو

کتاب رمان دختر سیبیلو

خلاصه داستان رمان دختر سیبیلو

خلاصش اینه که دختری به نام سایه عاشق پسر عموش میشه … اما تصور میکنه اون دوستش نداره واسه اینکه بفهمه اونم دوستش داره قضیه رو به اولین خواستگارش میگه تا راهی پیدا بشه و اونم کمکش میکنه … از اون طرف هم پسر عموش به اجبار با ی دختری که اصلا دوستش نداره نامزد میکنه چون اونم فک میکرده دختر داییش اونو دوست نداره !


برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

"رویای ترس"

  • ۱۱۷
"رویای ترس"


سری جدید آهنگ های نوروزی تازه به دستش رسیده بودوپشت میزکارش درحال انتقال آهنگ هابه پوشه مخصوص خودش بودکه درب مغازه بازشد ودخترجوانی باپوششی که جلب توجه میکردوارد شد،نفس نفس میزدوچشمانش به سرعت حرکت میکردوازداخل مغازه بیرون رانگاه میکرد،معلوم بودازچیزی گریزان بود،دستانش بی اختیارروی هم می رفت،جوان پرسید:ببخشیدخانوم میتونم کمکتون کنم؟مشکلی پیش اومده؟

دخترک سرجایش ایستاده بودبه سرعت روبه پسرکردوباصدای لرزان وسراسر اضطراب پاسخ داد:



برای مشاهده بقیه به ادامه مطلب مراجعه کنید...

زنم در خانه سالمندان است

  • ۱۱۵
زنم در خانه سالمندان است